آنومی از جهانسوم میآیدآنومی حالا در سرزمین بزرگاندازهها شکل و شمایل یک بزرگاندازه را یافته و اگرچه مثل آنها راه میرود، میخوابد، به پارتی دعوت میشود و... ؛ اما سر از مناسبات آنها درنمیآورد و دست آخر عاشق میشود و این عشق؛ غصهیی کنج دل دخترک لولیتایی میاندازد که میکوشد راهی پیدا کند تا معشوق را از کف ندهد.تیترما / افشین معشوری – یک روز در سرزمین خوشبخت و آرام لولیتا، که هیچ چیز باعث بر هم خوردن آرامشش نمیشد، اتفاقی افتاد که باعث شد خیلی چیزها تغییر کند. البته همه آن حس و حال خویش را مدیون اورنوهایی که بود که خیلی مراقب بودند دل همسایه، دوست و آشنا نشکند، حسابی هم مراقب بودند، پروفسور آپام درست مثل جد بزرگش، یوهن پیر، همه چیز را رصد میکرد. همه میدانند مهر و محبت بالاخره راه خودش را پیدا میکند.جملههای بالا پاراگراف آغازین کتاب «آنومی و سرزمین بزرگاندازهها» نوشتهی الهه برزگر است که چاپ دوم آن در سال ۱۴۰۱ توسط «انتشارات بتهجقه» رامسر به بازار نشر آمده است. آنومی و سرزمین بزرگاندازهها داستانی است متفاوت از نویسندهیی جوان، الهه برزگر متولد ۱۳۷۲ اکنون در ۳۰ سالگی دارای چندین عنوان کتاب در حوزهی داستان کودک و بزرگسال است و از این منظر در حین جوانی، جزو نویسندگان باتجربه محسوب میشود.برای نوشتن دربارهی «آنومی و سرزمین بزرگاندازهها» ابتدا باید از سبک داستانیاش گفت. میدانیم که سبکهای متعددی از جمله «رئال، علمی-تخیلی، رمانتیک، ترسناک،، فانتزی، معمایی، ماجراجویی، درام، سوررئال و رئالیسم جادویی» سبکهای شناخته شدهتریاند که اغلب در معرفی کتابها به یکی از این سبکها اشاره میشود.جایی از قول یکی از نویسندگان مطرح جهان خوانده بودم که «به تعداد نویسندگان جهان, ...ادامه مطلب
از «صفیالله» تا «نیازعلی» ندارداز مزایای قلم هادی غلامدوست یکی هم این است که با ادبیات بومی گیلان بسیار آشناست و لازم به ذکر نیست که او چندین اثر ارزشمند در حوزهی فولکلور گیلان و زنجان منتشر کرده است و این پژوهش دیرین در حوزهی فولکلور دو استان گیلان و زنجان، در جای جای داستانها به شیرینتر شدن روایتها کمک کرده است.تیترما – افشین معشوری / هی شانهام را تکان میدهد. نگاهش میکنم. قلبم بیشتر درد میگیرد. یکباره به چشمان خیساش چشم میدوزم و محکم میگویم: «آره حتما، چرا نه!» و مصمم و مطمئن راه میافتم تا هر طوری شده کاری برایش بکنم. اما هنوز راهی نرفتهام که چیزی سنگین به پس کلهام میخورد! روی زمین ولو میشوم. خون از سرم جاری است. فقط او را شبحوار میبینم که با آجری تو دست بالای سرم ایستاده و میگوید:«یادت نره ها، حتما به آقای رییس بگو.» این پاراگراف، بخشی از داستان «اسب چوبی» مجموعه داستان «خواب اسب» هادی غلام دوست است که توسط «نشر خزه، ۱۴۰۲» منتشر شده است.بخش عمدهیی از داستاننویسی ایران بیشک مدیون جامعهی معلمان ایرانی است. از سالهای نسبتا دور تا کنون داستاننویسان بسیاری را میشناسم که حرفهشان معلمی بوده است و در قامت آموزگار، روایتهای بسیاری از روستاهای دوردست روی کاغذ آورده و با مخاطبانشان به اشتراک گذاشتهاند.از صمد بهرنگی تا علی اشرف درویشیان، از درویشیان تا هادی غلامدوست و چنانچه بخواهیم نام ببریم، شاید چند صفحه باید برای ذکر نامها اختصاص بدهیم و اگر مورد خاص صمد بهرنگی را کنار بگذاریم که با استفاده از اسطورهها-به ویژه اسطورههای سرزمین مادریاش آذربایجان- داستان مینوشت، اغلب این نویسندگان راوی واقعیتهای اجتماعی محیط پیرامون خود در قالب داستانهای «, ...ادامه مطلب
نگاهی به «آهو» داستان عاشقانهی هادی غلامدوستآنکس که نه آدمیست، گرگ است*«آهو» قرار بود داستانی عاشقانه باشد و عشق در فرهنگهای مختلف «دوست داشتن به حد افراط، شیفتگی، دلدادگی، دلبستگی و دوستی مفرط» معنا شده است، و از این منظر؛ بنمایهی داستان تازهی این نویسندهی لاهیجانی «عاشقانه» است؛ اما...تیترما/ افشین معشوری – هادی غلامدوست این بار برای روایت دغدغههایش، سراغ مقولهی عشق رفته است. «ماهمنظر و مهرعلی» شخصیتهای محوری داستان «آهو، یک داستان عاشقانه»ی غلامدوست است. داستان از همنشینی دو دلداده کنار چشمهی آب زیر درخت سنجد آغاز میشود، ادامه مییابد و …پیش از هرچه، شایسته است بگویم «زندگی آنچه زیستهایم نیست، بلکه آنچیزی است که به یاد میآوریم تا روایت کنیم!» که نقل به مضمون گفتاریست از «گابریل گارسیا مارکز» و این، در سطر سطر نوشتههای «هادی غلامدوست» جاری و ساری است.«آهو» قرار بود داستانی عاشقانه باشد و عشق در فرهنگهای مختلف «دوست داشتن به حد افراط، شیفتگی، دلدادگی، دلبستگی و دوستی مفرط» معنا شده است، و از این منظر؛ بنمایهی داستان تازهی این نویسندهی لاهیجانی «عاشقانه» است؛ اما نویسنده بسیار زبَردستانه و زیرپوستی از چیزهایی مینویسد که نه تنها عاشقانه نیست، که تراژدیست.به چالش کشیدن خرافهها، آداب و سنن قبیلهیی و عشیرهیی، زیادهخواهی و آز، بیسوادی و… از مقولاتیست که غلامدوست استادانه آنها را در متن داستان «آهو، یک داستان عاشقانه» گنجانده است و خواننده را لابهلای داستان عشق مهرعلی و ماهمنظر به فکر فرو میبرد.«بایرامعلی پای دیوار حیاط ایستاده بود و پشت هم سیگار میکشید. آفتاب به ریش طلاییاش میخورد.صدا! صدای گریۀ بلند نوزادی از اتاق بلند شده بود و فضا , ...ادامه مطلب
نگاهی به مجموعهداستان اینخوابها نمیگذارند، نوشتهی افشین معشوریفرم و ساختار مناسبی که پای مضموناش میلنگدداستانهای این مجموعه موجزند و حوصله سر بر نیستند. ولی پارهای از موضوعات داستان شده منهای فرم و ساختار، از نظر مضمون و محتوا یک جایی (شاید هم چند جا) پایش میلنگد.تیترما- هادی غلامدوست / داستان تعریف خاص خودش را دارد و داستان کوتاه نیز. یکی از فرقهای داستان کوتاه با خاطره، گزارش و یا حتی «طرح» این است که طرح از اوضاع احوال حرف میزند و شخصیّت ایستایی دارد و در طول کار هیچگونه تحولی روی شخصیّت اصلی رخ نمیدهد. یعنی داستان کوتاه روایت عملی است و اغلب از خصوصیّت پویایی برخوردار است و در پایان کار نیز شخصیت اصلی داستان تجربهی تازهای را کسب میکند.خواننده با مطالعهی یک داستان کوتاه و در گذرِ این راه، همانند شخصیّت اصلی داستان، باید تجربهی تازهای را کسب کند و در نهایت باید گفت:«در ته هر داستان کوتاه باید چیزی عاید خواننده شود.» خاطره یا گزارش فقط یک روایت است از ماوقع، حال فرقی نمیکند چیزی از حاصل این روایت به درد خواننده بخورد، یا نه. ولی داستان کوتاه علاوه بر -به نوعی-گزارش ماوقع دادن، تجربهی تازهای نیز به خواننده میدهد.برای نمونه میشود به داستان کوتاه «اندوه» چخوف اشاره کرد. در این داستان ما با پیرمرد درشکهچیای روبهرو میشویم که در طول روز در حین کار هر چقدر سعی میکند با آدمهایی که در شهر جابهجا میکند سرِ صحبت را باز کند و به اصطلاح با آنها دردِ دل کند، ولی مردم بیتوجه به حال و روز او، سر در کار خویش دارند و توجّهی به او نمیکنند و اصلا حواسشان به او نیست.در پایان روز ما میبینیم پیرمرد درشکهچی در اصطبل شروع میکند با اسبش درد دل کردن و دچار دگر, ...ادامه مطلب
یکشنبه پانزدهم خرداد ۱۴۰۱ ساعت ۳:۲۰ ب.ظ توسط افشین معشوری | نگاهی به مجموعهداستان «ماهی، مینو و دیگران» نوشتهی افشین معشوری«ماهی»های بسیاری بودهاند و از یاد رفتهاند که برای ما حتی به اندازهی انتخاب رنگ شالمان اهمیت نداشتهاند و همیشه با زبان سرزنشگر آنها را مورد هجوم قرار دادهایم.مجموعهداستان: ماهی، مینو و دیگران| ناشر: انتشارات یانا، ۱۴۰۱| ۱۱۴ صفحه، رقعی| ۴۵۰۰۰ تومانتیترما- شمیم مهرزاد /برای خواندن کتاب «ماهی، مینو و دیگران» بین حجم انبوهی از کارها برنامهریزی کرده بودم تا هر روز دو داستان مجموعهی تازهی «افشین معشوری» را بخوانم. اما با خواندن داستان اول، نتوانستم کتاب را زمین بگذارم. یک استکان چای و شیشهی کشمش را برداشتم و به خوانش نشستم.نخستین داستان این مجموعهداستان ۱۱۴ صفحهیی، روزگار سگ است. در «روزگار سگ» ما با شخصیت مستاصل و درماندهای روبهرو هستیم که توهمات او نسبت به پناهگاهاش، سبک سورئالیسم به داستان داده و آن را از حالت رئال خارج کرده است.این در حالی است که به عنوان خواننده در ابتدا فکر میکنیم با داستانی رئال پیش میرویم و در نهایت، انتهای داستان این موضوع مشخص خواهد شد. شخصیت داستان روزگار سگ، ما را به دنبالِ خود در مسیری ناآشنا پیش میبرد. تصویری از احوال گذشتهاش که با توجه به -گریز پراکنده به عقب- بیشتر با تصورِ خود خواننده دنبال میشود.نوشتن از امید و نگارش داستانهای تلخ با پایان خوش، شیرین است.اما در جامعهای که غم و فلاکت بر قشر وسیعی از مردم میبارد،نوشتن دردهای موجود در قالب داستان بسیار ارزشمندتر است تا تزریق امید مصنوعی….در ادامه، با او , ...ادامه مطلب
نگاهی به «جنگ بود*» نوشته ی احسان محمدی جنگ هنوز زنده است افشین معشوری "جنگ بود" داستان و روایتی است واقعی از زاویه ی دید کودکی 9 ساله که روزهای آخر جنگ را لمس کرده و از روستایی در حوالی دهلران برای خواننده گزارش می کند. می توانید این نوشته را نخوانید. می توانید با دیدن تیتر مطلب بگویید کدام جنگ؟! سال هاست خبری از جنگ نیست و مسبب اش سال ها پیش به دست نیروهای آمریکایی به دار آویخته شد و گوشه یی ا,نگاهی,نوشته,احسان,محمدی ...ادامه مطلب